خلاصه داستان: فیلم داستان "امره" یک دادستان جوان که به تازگی در شهر کوچک یانیکلار منصوب شده است، اما او در اولین تحقیقات قتل خود درگیر یک درگیری سیاسی بزرگ می شود و ...
خلاصه داستان: در شهرکی که همه مردم زندگی آرام و مرفهی را سپری می کردند، پس از آمدن زنی به نام آرزو همه چیز به هم می ریزد. پس ازآنکه آرزو به قتل می رسد، پلیس روابط پیچیده مردم شهرک، خشم ناشی از حسادت، دروغ ها و خیانت های آن ها را بررسی می کند تا بفهمد قاتل کیست.
خلاصه داستان: نجات که از طرف همسرش بطور ناگهانی ترک شده بود به تنهایی از دخترش نگهداری میکرد و برای این که اونو ناراحت نکنه گفته بود مادرت در یه ماموریت در افریقاست و از زبان اون برای دخترش نامه مینوشت ولی متوجه شد که دخترش بشدت انتظار داره که مادرش در جشن تولد شش سالگیش شرکت کنه و …
خلاصه داستان: جلال الدین شاهزاده ی دلیر و زیرک و با بصیرت خوارزمشاهی، پسر علائدین خوارزمشاهی و نوه ی ترکان خاتون است. تمام همّ و غم جلال الدین این است که مردمش در آرامش زندگی کنند و در مقابل ظلم هرگز سر خم نمیکند و حتی اگر برایش گران تمام شود هم به مظلوم بی تفاوتی نمیکند و اعتقادش این است که دولتی بقا می یابد که مردمش در آرامش باشند. جلال الدین هم دوره ی چنگیزخان مغول است و در مقابل ظلم و ستم چنگیزخان خواهد ایستاد. شجاعت و هوش سرشار جلال الدین حتی خود چنگیزخان را هم شیفته ی او میکند…
خلاصه داستان: پس از کشتن یک ستوان فرانسوی در سریال، “عزیز پایدار” مجبور می شود عشق بزرگ خود، “دلربا” را پشت سر خود و خانه پدری اش ترک کند. پس از فراموش شدن این رویداد، عزیز دوباره به شهر باز می گردد…
خلاصه داستان: فیلم داستان دو مادربزرگ فضول که با حیله گری نوه های خود را بر سر راه هم قرار می دهند و این آشنایی باعث برانگیخته شدن عشق دوران کودکی و کینه های قدیمی می شود و ...
خلاصه داستان: دادستان ایلگاز و و وکیل جیلین در راه بررسی یک جنایت با هم آشنا میشن. این دو برای پیدا کردن قاتل مجبور میشن با هم هماهنگ بشن و همکاری کنن که این همکاری نقطه عطف زندگیشان میشه.
خلاصه داستان: داستان این سریال دربارهی تحول ناگهانی زندگی متواضعانهی خانواده ساروهانلی است که در شهری در آنادولو زندگی میکنند. کشمکش بر سر مفهوم خانواده میان امین، رئیس خانوادهی ساروهانلی و پسرش قدیر، که از زندان بیرون آمده نکات زیادی در بر دارد…
خلاصه داستان: داستان از زمانی آغاز می شود که پدر دیلا به پدر کوزگون خیانت می کند و او را به زندان می اندازد و مسبب کشته شدنش می شود. اکنون پس از گذشت سال ها، کوزگون تصمیم می گیرد تا انتقام پدرش را بگیرد و ...
خلاصه داستان: سه دوست که به تازگی از زندان خارج شده اند به یکدیگر قول می دهند که دیگر مرتکب جنایت نخواهند شد. با این حال، هر سه، بدون اطلاع از یکدیگر، نقشه یک سرقت را میکشند.