خلاصه داستان: بن (کوین هارت) که در آستانه روز عروسی اش قرار دارد به همراه برادر زنش جیمز (آیس کیوب) به میامی میرود تا یک باند قاچاق مواد مخدر را سرنگون سازد…
خلاصه داستان: سریال درباره میلیاردری است که با استخدام یک مامور سابق CIA تصمیم به پیشگیری از جرم و جنایت می گیرند در حالی که هنوز این جرم ها اتفاق نیفتاده است …
خلاصه داستان: یک پلیس که به تازگی طلاق گرفته است ، یک سگ پلیس را به فرزندی قبول می کند که همراه سابق خود را از دست داده و با هم جنایات داخل و اطراف وین را حل می کنند.
خلاصه داستان: این سریال حول پنت هاوس یک آپارتمان لوکس صد طبقه در گانگنام در جریان است. شیم سو ریون در ناز و نعمت بزرگ شده و اکنون زنی برازنده و جز افراد مرفه می باشد همسرش نیز فردی موفق در تجارت است...
خلاصه داستان: داستان سریال منطقه متروک در شهری دورافتاده در دل جنگل های فرانسه به اسم «ویلفرانشی» روایت می شود، جایی که زنجیره ای از جنایات هولناک در آن به وقوع میپیوندند. در این میان، یک افسر پلیس و یک دادستان تازه وارد و عجیب غریب به حل این پرونده های جنایی می پردازند تا راز پشت پرده آن ها را افشا کنند.
خلاصه داستان: سریال بازگشت داستان زندگی پاتریک لایتز لیری, یک قهرمان بوکس سنگین وزن آمریکایی- ایرلندی بسیار خوش قلب و کشمکشهای وی پس از بازنشستگی اش به عنوان قهرمان بوکس برای پیدا کردن هویت اصلیش می باشد.پاتریک در اثرآسیبهایی که حاصل سالها مبارزات سخت در رینگ بوکس بوده نهایتاً به یک اختلال جسمانی دچار می شود که تنها مختص به بوکسورهای حرفه ای است که در اثر تحمل ضربات زیاد به سر بتدریج تبدیل به سردردهای مداوم و از دست دادن حافظه می شود.
خلاصه داستان: داستان فیلم درباره زنی جوان به نام "هلنا" که یک زندگی به ظاهر عادی دارد، اما راز تاریکی را از همه پنهان میکند. پدر هلنا در واقع "پاشاه مرداب" بدنام است، کسی که در گذشته او و مادرش را برای سالها در اسارت نگه داشته بود. حال هلنا پس از یک عمر تلاش برای فرار از گذشته خود، زمانی که پدرش به طور غیرمنتظرهای از زندان فرار میکند، مجبور میشود بار دیگر با گذشته روبرو شده و ....
خلاصه داستان: روزی روزگاری یک جوون خوشتیپ و مرموز به اسم جسور مثل بمب میافته توی یه شهر پر آرامش به اسم کورولداغ…اولین قدمی که میذاره داخل شهر با یک دختر بسیار زیبا به اسم سوهان رو به رو میشه…بعد از این رویارویی متفاوت جاذبه ای بین اونا شکل میگیره که نمیتونن جلوی اون رو بگیرن اما یه چیزی هست که نمیدونن…با دشمنی دیرینه خونواده ی این دو جوون…آرزوی خوشبختی اونا به یک عشق غیر ممکن تبدیل میشه و …
خلاصه داستان: جیهان که یک تاجر موفق است با زنش دیلارا دچار مشکلاتی میشه . او که فقط بخاطر پسرش و دخترش این زندگی رو ادامه میده تمام انرژیشو صرف کارش میکنه . گولسرن هم زنی است که سال ها پیش شوهرش اونو ترک کرده و در حال حاضر در یکی از محله های پایین شهری استانبول زندگی بی پولی رو میگذرونه