خلاصه داستان: ارکین، در اواسط 30 سالگی، تنها زندگی می کند. او نگهبان فانوس دریایی است. یک روز ارکین که با بدهی های وام سر و کار دارد، خبر مرگ پدربزرگش را که در خانه سالمندان زندگی می کند، دریافت می کند. او با عجله به خانه سالمندان می رود، اما با یک ...
خلاصه داستان: قسمت دوم از سری فیلم های «رجب ایودیک». داستان فیلم هیچ ربطی به قسمت قبلی ندارد. موضوع این فیلم در مورد مادر بزرگ پیر رجب است که سعی دارد به نحوی این پسر را آدم کند…
خلاصه داستان: داستان این سریال از رمان معروف به همین نام به نویسندگی گلسرن بودایجی اوغلو برگرفته شده است. نالان زن جوان زیبایی است که با گرمای خود عشق همه را در نگاه اول به دست می آورد. به عنوان تنها فرزند خانواده در پر قو و در ناز و نعمت بزرگ شده است..داستان دختری که زندگی را از پشت شیشه پنجره خانه سپری کرده و اکنون در ماورای پنجره خانه در دنیای واقعی با چالش هایی روبرو است..
خلاصه داستان: زوجی از استانبول در روستایی در منطقه دریای اژه ساکن شده اند تا زندگی جدید و آرامی را آغاز کنند. با این حال، آنها به سرعت متوجه می شوند که در این روستا دشمنان زیادی دارند.
خلاصه داستان: خانواده آلتون در جنوب شرقی ترکیه در یک روستای کوچک کوهستانی زندگی میکنند جایی که طاعون جنگ بیست و پنج ساله بر آن سایه افکنده ، زندگی روزانه آنها با مشقت و سختی میگذرد اما با شدت گرفتن جنگ ناچار میشوند به غرب مهاجرت کنند.
خلاصه داستان: زینب که یه زندگی معمولی داره، در روز تولدش کیسهای پر از پول پیدا میکنه و این تمام زندگیشو تغییر میده. زینب که میخواد با استفاده از این پول خودش رو به یه خونوادهی ثروتمند بچسبونه و برای این کار خانواده کوکسال رو انتخاب میکنه ولی خیلی زود متوجه میشه ورود به جامعه ثروتمندها به سادگیِ داستان پریان نیست…
خلاصه داستان: زندگی اسرا پس از خبری که در روزنامه مشاهده میکنه، وارونه میشه. شوهر سابقش (اوزان) که یک سال پیش از هم جدا شدن، صاحب یه شرکت میلیون دلاری شده. اسرا تصمیم میگیرد دوباره اوزان را عاشق خود کند و باعث ترمیم قلب شکسته او شود، به همین دلیل وارد شرکت اوزان میشود و میخواهد اونجا استخدام شود…
خلاصه داستان: داستان غم انگیز مادری که حضانت فرزندانش را به خانواده شوهرش باخته و به دنبال پس گرفتن آن است و در این سریال اتفاقات بسیاری برای مادر و فرزندانش می افتد….
خلاصه داستان: خانواده سروت بخاطر دلایل خانوادگی مجبور میشوند از اسکیشهر به استانبول نقل مکان کنند. هارون که بخاطر مشکل داشتن با پدرش 25 سال قبل استانبول را ترک کرده بود بعد از 25 سال همراه زن و بچههایش به خانهی پدرش که در کماست میرود و بعد از 25 سال مادرش را میبیند و با وجود کنایههای تند و تیز مادرش به زندگی در کنار او ادامه میدهند. دوقلوهای کرم و اجه که با بورسیه وارد یک دانشگاه خصوصی شدند، در دانشگاه با افرادی روبرو میشوند که اصلا شبیه آنها نیستند و سعی میکنند خودشان را با این محیط جدید وفق بدهند..