خلاصه داستان: داستان این سریال دربارهی تحول ناگهانی زندگی متواضعانهی خانواده ساروهانلی است که در شهری در آنادولو زندگی میکنند. کشمکش بر سر مفهوم خانواده میان امین، رئیس خانوادهی ساروهانلی و پسرش قدیر، که از زندان بیرون آمده نکات زیادی در بر دارد…
خلاصه داستان: زندگی اسرا پس از خبری که در روزنامه مشاهده میکنه، وارونه میشه. شوهر سابقش (اوزان) که یک سال پیش از هم جدا شدن، صاحب یه شرکت میلیون دلاری شده. اسرا تصمیم میگیرد دوباره اوزان را عاشق خود کند و باعث ترمیم قلب شکسته او شود، به همین دلیل وارد شرکت اوزان میشود و میخواهد اونجا استخدام شود…
خلاصه داستان: پس از کشتن یک ستوان فرانسوی در سریال، “عزیز پایدار” مجبور می شود عشق بزرگ خود، “دلربا” را پشت سر خود و خانه پدری اش ترک کند. پس از فراموش شدن این رویداد، عزیز دوباره به شهر باز می گردد…
خلاصه داستان: خانواده سروت بخاطر دلایل خانوادگی مجبور میشوند از اسکیشهر به استانبول نقل مکان کنند. هارون که بخاطر مشکل داشتن با پدرش 25 سال قبل استانبول را ترک کرده بود بعد از 25 سال همراه زن و بچههایش به خانهی پدرش که در کماست میرود و بعد از 25 سال مادرش را میبیند و با وجود کنایههای تند و تیز مادرش به زندگی در کنار او ادامه میدهند. دوقلوهای کرم و اجه که با بورسیه وارد یک دانشگاه خصوصی شدند، در دانشگاه با افرادی روبرو میشوند که اصلا شبیه آنها نیستند و سعی میکنند خودشان را با این محیط جدید وفق بدهند..
خلاصه داستان: این سریال روایت کننده داستان زندگی دختری به نام ازو است که در کودکی یتیم شده و به دختری انتقام جو و خودخواه تبدیل شده است. او فکر می کند زندگی ایده آل خود را می تواند با هارون کاراسو بسازد اما متوجه ارث به جا مانده از پدرش می شود و زندگی او کاملا تغییر می کند.
خلاصه داستان: کمیسر “اونم اوزاولکو” که به همراه تیمش درباره جنایات علیه زنان تجسس میکنند، رئیس بخش جنایات ویژه میشود.. بزرگترین سختیای که اوزاولکو – که برای حل پروندههای جنایی معمایی در رابطه با زنان، به همراه تیمش کار میکند – طی این مدت با آن مواجه میشود، بیشتر از اینکه پروندههایی که در دست دارد باشند، مردانی هستند که با پیشداوری به این جنایات نگاه میکنند...
خلاصه داستان: قدیر، عمر، آسیه و امل، چهار خواهر و برادر که بشدت بهم وابسته هستند طی ماجراهایی هم پدر و هم مادر خودشون رو از دست میدن. در این دنیای به این بزرگی جز پناه بردن به همدیگه هیچ کاری نمیتونستن بکنن و هیچکسی نبود که ازشون حمایت کنه. تا این که درهای دانشکده ای که عاکف(کسی که مسبب تمام این اتفاقات بود) رئیسش بود به روی اون ها باز شد. درهای دنیایی که ثروتمند و فقیر، مظلوم و ظالم راه هایشان با هم تلاقی میکرد. در این بین قدیر تنها تلاشش این بود که از برادر و خواهرانش محافظت کند و آن ها را یکجا نگه دارد…
خلاصه داستان: سریال آلپ ارسلان سلجوقیان بزرگ زندگی و پیروزی های سلطان آلپ ارسلان ، دومین سلطان سلسله سلجوقیان را به تصویر میکشد که پیروزی های او باعث گسترش امپراتوری در قرن یازدهم شد و …