خلاصه داستان: خانواده کورهان اهل قاضیآنتپ هستن و خالصخان ستون این خانوادست. ماجرا زمانی شروع می شود که پلیس ها میان دم خونه ی کورهان ها و خالص خان بعد از این اتفاق تصمیم میگیرد برای نوهی نازپرورده و چشمچرانش از شهر خود زن بگیرد.
خلاصه داستان: کیویلجیم یک خانم تحصیلکرده، مدرن و رئالیست است که بعد از طلاق از شوهرش با صلابت تمام زندگیش را با دو دخترش چیمن و دوعا ادامه میدهد و آنها را با ارزشهایی که باور دارد تربیت میکند. دوعا که در رشتهی دندانپزشکی تحصیل میکند، در همان سال اول دانشگاه بخاطر حامله شدنش تصمیم به ازدواج میگیرد و باعث ناامیدی کیویلجیم میشود ولی شوک اصلی زمانی به او وارد میشود که با خانوادهی محافظهکار دامادش آشنا میشود و تفاوت فرهنگی بین خودشان را میبیند…
خلاصه داستان: پویراز یک پلیس قدیمیه که سعی داره با بازی با زندگی سرپا بمونه . برای اون تنها چیزی که در زندگیش نمیتونه ازش بگذره تنها پسرشه . پسرش از طرف شوهرزنش از دستش درآمده . در حالیکه در تلاشه تا پسرشو پس بگیره ، رییسش پیشنهادی بهش ارایه میکنه . پیشنهاد اینه که در میان یک رییس مافیا و گروهش نفود کنه و اطلاعاتی رو به مرکز امنیت پلیس بیاره . در حالیکه این اتفاقات در حال رخ دادنه پویراز عاشق عایشه گول میشه . ولی متاسفانه عایشه گول دختر پدر مافیا بحری اوممان ( همون کسی که پویراز برای گرفتن اطلاعات رفته پیشش ) است .
خلاصه داستان: داستان این سریال در دهه 1960 و حول محور خانواده آکارسو اتفاق می افتد. علی آکارسو بزرگ خانواده کاپیتان یک کشتی بزرگ است. او با سمیله ازدواج کرد و آنها دارای ۴ فرزند شدند…برین دانشجوی حقوق، آیلین و مت دانش آموز دبیرستانی و یک پسر ۵ ساله به نام عثمان. علی آکارسو در یکی از سفرهای بسیار خود شروع
خلاصه داستان: روزی روزگاری یک جوون خوشتیپ و مرموز به اسم جسور مثل بمب میافته توی یه شهر پر آرامش به اسم کورولداغ…اولین قدمی که میذاره داخل شهر با یک دختر بسیار زیبا به اسم سوهان رو به رو میشه…بعد از این رویارویی متفاوت جاذبه ای بین اونا شکل میگیره که نمیتونن جلوی اون رو بگیرن اما یه چیزی هست که نمیدونن…با دشمنی دیرینه خونواده ی این دو جوون…آرزوی خوشبختی اونا به یک عشق غیر ممکن تبدیل میشه و …
خلاصه داستان: یکی از معروف ترین و پربیننده ترین سریال های ترکیه ای است که برن سات پردرآمدترین بازیگر زن ترکیه (بازیگر معروف سریال عشقی ممنوع) در آن ایفای نقش کرده است . فاطما گل که به مصطفی (با بازی Firat Celik) دلبسته است می خواهد تا هر چه سریعتر با او ازدواج کند تا هم از دست زن برادرش رهایی یابد وهم غم فقدان پدر و مادر را به فراموشی بسپارد . ولی تجاوز به او توسط چهار نقر مسیر زندگی او را به طور کامل عوض میکند ...
خلاصه داستان: جیهان که یک تاجر موفق است با زنش دیلارا دچار مشکلاتی میشه . او که فقط بخاطر پسرش و دخترش این زندگی رو ادامه میده تمام انرژیشو صرف کارش میکنه . گولسرن هم زنی است که سال ها پیش شوهرش اونو ترک کرده و در حال حاضر در یکی از محله های پایین شهری استانبول زندگی بی پولی رو میگذرونه
خلاصه داستان: نسلیهان زندگی ای داره که از بیرون عالی به نظر میاد و همه حسرتش رو میخورن. نسلیهان هم این توهم رو باور کرده، و در حالی که فکر میکنه زندگی بیعیب و نقصی رو میگذرونه، متوجه میشه مورد اعتمادترین فرد زندگیش، شوهرش، خیلی وقته داره بهش خیانت میکنه. اونم با دختری که اون رو جای خواهرش میدونه. سنگ روی سنگ بند نمیشه و نسلیهان مجبور میشه درست و غلط، و خوب و بد رو دوباره زیر سوال ببره و معنایی دوباره بهشون بده. تا بتونه دوباره سر پا بایسته و به خاطر خودش، به خاطر خانوادهاش، و به خاطر بچههاش بجنگه…