خلاصه داستان: در این سریال کوتاه داستان یک باستان شناس طرد شده و بی پول به نام هاوارد کارتر را نمایش می دهد که موفق می شود آرامگاه پسر پادشاه، توت عانخ آمون را کشف کند.
خلاصه داستان: دو برادر در یک توفان خشن زمستانی با پدری که به سختی او را میشناسند، گیر می افتند. پسرها کم کم به او مشکوک میشوند، زیرا پدری که باید از آنها محافظت کند در عوض بنظر می آید تهدید بزرگی برای آنهاست...
خلاصه داستان: تان یون شیان که در سلسله مینگ تحت حکومت امپراتور ژو چی ژن اتفاق میافتد، از صف طولانی پزشکان میآید، خانوادهاش چندین نسل به عنوان پزشک دربار خدمت کردهاند. با این حال، زمانی که بسیاری به دلیل سوء استفاده از فرم مورد نظر قرار گرفتند، این عمل برای پزشکان زن متوقف شد. با این حال، یون شیان مصمم است که پزشکی بیاموزد و این کار را مخفیانه انجام می دهد، مگر اینکه وقتی مسیر او با خود امپراتور تلاقی می کند، همه چیز دشوار می شود.
خلاصه داستان: داستان فیلم در مورد "اریک لیدل" است، ورزشکاری که اولین مدال طلا را برای کشور چین بدست آورده و از بزرگترین ورزشکاران کشور اسکاتلد می باشد که گرفتار جنگ در کشور چین می شود و...
خلاصه داستان: ترسا پس از به قتل رسیدن دوست پسرش مجبور به ترک مکزیک میشود و به اسپانیا میرود. در آنجا او تصمیم میگیرد تبدیل به حاکم مواد مخدر کشور شود و انتقام دوست پسرش را نیز بگیرد و …
خلاصه داستان: "کِیت" و "هامفری" یک منبع بزرگ مواد غذایی را پیدا می کنند و قصد دارند تا آن را برای زمستانشان ذخیره کنند. اما بعد از مدتی توسط یک درنده خطرناک گرفتار می شوند و ...
خلاصه داستان: داستان جذاب دیگری از کیت و همفری است. این بار آن ها در یک غار عجیب، یک تخم دایناسور را پیدا می کنند و با گروهی از دایناسورها مواجه می شوند و ماجراهای هیجان انگیز و عجیبی را با هم پشت سر می گذارند.
خلاصه داستان: داستانی از یک دکتر واقعی به نام کیم سا بو (با بازی هان سوک کیو) و افرادی است که پزشک نابغه ملاقات میکنند. او در یک بیمارستان کوچک به نام بیمارستان دل دم کار میکند و عاشقانه واقعی را به همه نشان میدهد و …
خلاصه داستان: همه سگ های جهان در فضا گمشده اند و حالا بچه های کلارک ماموریت پیدا میکنند تا آنها را قبل از آغاز جشن کریسمس صحیح و سالم به زمین برگردانند اما…
خلاصه داستان: داستان نوجوانی به نام «هارادا تاکومی» بازیکن بااستعداد بیسبال است که به دلایلی انگیزه خود را از دست داده و قصد دارد این ورزش را رها کند. اما آشنایی او با «گو ناگاکورا» امید را به او برمی گرداند.