خلاصه داستان: این سریال ایتالیایی اسپین آف سریال "الیزا دی ریومبروزا" است. بیست سال گذشته و خیلی چیزها در ریومبروزا و اروپا تغییر کرده است. ارتش ناپلئون به ایتالیا و پید مُنت رسیده است، با شعار انقلابی فرانسه: آزادی، برابری و برادری. با این حال، اشغال نظامی همچنان باعث فقر و ناامنی شده. در ریومبرورزا و روستاهای اطراف آن، گروهی به طور غیر قانونی به صورت نقابدار جنگ چریکی را علیه فرانسه آغاز کرده اند و قصد حمله و صدمه زدن به اشغال گران را دارند. چه اشراف و چه طبقه کارگر نام رهبر خود را با ترس زمزمه می کنند و...
خلاصه داستان: خانواده کورهان اهل قاضیآنتپ هستن و خالصخان ستون این خانوادست. ماجرا زمانی شروع می شود که پلیس ها میان دم خونه ی کورهان ها و خالص خان بعد از این اتفاق تصمیم میگیرد برای نوهی نازپرورده و چشمچرانش از شهر خود زن بگیرد.
خلاصه داستان: داستان انیمیشن در مورد گروه جوانی است که توسط چهار ابرا قهرمان بت من، فلش، آکوا من و گرین آرو آموزش دیده اند تا در برار دشمنان مقابله کنند. البته رهبر اصلی عدالت جویان کسی نیست جز سوپر من محبوب ...
خلاصه داستان: کیویلجیم یک خانم تحصیلکرده، مدرن و رئالیست است که بعد از طلاق از شوهرش با صلابت تمام زندگیش را با دو دخترش چیمن و دوعا ادامه میدهد و آنها را با ارزشهایی که باور دارد تربیت میکند. دوعا که در رشتهی دندانپزشکی تحصیل میکند، در همان سال اول دانشگاه بخاطر حامله شدنش تصمیم به ازدواج میگیرد و باعث ناامیدی کیویلجیم میشود ولی شوک اصلی زمانی به او وارد میشود که با خانوادهی محافظهکار دامادش آشنا میشود و تفاوت فرهنگی بین خودشان را میبیند…
خلاصه داستان: در مورد وکیلی جوان به نام جانگ شین یو (با بازی کیم رو وون) است که با یک نفرین چند صد ساله دست و پنجه نرم میکند. از طرفی دیگر لی هونگ جو (با بازی جو بو-آه) یک کارمند ساده دولتی است که همیشه به عنوان فردی سختکوش شناخته میشود.
خلاصه داستان: داستان این سریال در قاره اروپا و در حد فاصل بین جنگ جهانی اول و دوم روایت خواهد شد و به ماجراهای عشقی این دو کاراکتر و رابطه دوستی بین آنها میپردازد.
خلاصه داستان: فرمانده موفق نیروی دریایی “علی”، پس از بازپرسیای که علیهاش صورت میگیرد برای مدتی از کار تعلیق میشود. پس از اینکه میفهمد همسرش “آیدا” بیماری مرگباری دارد، به همراه او و فرزندانش نزد “صالح” که در چاملیکی بوتیک-هتل دارد نقل مکان میکند. مدت کوتاهی پس از نقل مکان با مرگ آیدا تمام خانواده به شدت سوگوار میشوند. در حالی که درد علی هنوز بسیار تازه است، یک شب به دریا می رود و متوجه یک قایق شناور در آب می شود. او بدون توجه به طوفان زن داخل قایق را نجات می دهد…