خلاصه داستان: این فیلم روایتگر داستان یک فیلمساز بهنام آنوراگ کاشیاپ میباشد که برای فیلم بعدی خود تصمیم میگیرد تا یک کار متفاوت انجام دهد. او در اقدامی دختر یک ستاره معروف سینما بهنام آنیل کاپور را میدزدد ، درحالی که کاپور با درماندگی به دنبال دخترش میگردد. کارگردان فیلم از تقلای حقیقی او فیلمبرداری میکند ...
خلاصه داستان: چهار شخص خارج از نظام سرمایه داری که شکست قیمت خانه و اوضاع اقتصادی را در میانه دهه اول قرن بیست و یکم پیش بینی کرده اند، به خاطر عدم پیش بینی این اتفاق و البته طمع بانک ها، تصمیم به مبارزه با بانک ها می گیرند...
خلاصه داستان: این انیمیشن دربارهی دختر جوانی است که توانایی اسرارآمیزی دارد. او و دوستان عجیب غریبش قدرت کنترل رویاهای دیگران را دارند و میخواهد از این طریق به خواهرش که او را مورد آزار و اذیت قرار میدهند درس عبرت دهند. اما…
خلاصه داستان: گرو در این قسمت با برادر دوقلوی خود به نام درو که بسیار موفق بوده مواجه می شود. در ادامه درو از گروه می خواهد که با هم تشکیل یک تیم بدهند اما…
خلاصه داستان: داستان این انیمیشن که ادامه قسمت های قبلی است، چند سال بعد از اینکه اندی اسباب بازی های خود را به بانی داد، اتفاق می افتد. هنگامی که بانی در “کارگاه هنر و مهارت” یک اسباب بازی جدید به نام فورکی می سازد، وودی، باز و مابقی اسباب بازی ها با مشکل جدیدی روبرو می شوند. فورکی با یک بحران وجودی مواجه شده و درک درستی از اسباب بازی بودن ندارد. به همین خاطر، بقیه به او کمک می کنند تا یاد بگیرد چگونه یک اسباب بازی باشد. اما هنگامی که بانی و خانواده اش راهی یک سفر جاده ای می شوند، فورکی فرار می کند و وودی تلاش می کند که او را نجات دهد. این موضوع باعث می شود که وودی و فورکی در نزدیکی یک شهر کوچک از بقیه اسباب بازی ها جدا شوند. همزمان با اینکه باز و دیگر اسباب بازی ها تلاش می کنند که وودی و فورکی را پیدا کنند، وودی و فورکی در مغازه عتیقه فروشی این شهر کوچک با بو پیپ برخورد می کند. طولی نمی کشد که بو پیپ چشم انداز جدیدی را در مورد واقعیت اسباب بازی بودن به وودی می دهد…
خلاصه داستان: هنگامی که گرو، بدترین سوپر پدر جهان، توسط تیمی از مقامات استخدام میشود تا ماهیچههای کشنده و گروهی از خود گرو را متوقف کنند، او باید با وسایل، ماشینها و وسایل جدید مبارزه کند. جنون مینیون بیشتر
خلاصه داستان: شخصیت اصلی این سریال گربهٔ چکمهپوشی است که در مجموعه فیلمهای شرک ظاهر شده بود و زندگی او قبل دوستی با شرک را نشان میدهد. آنتونیو باندراس به جای این گربه صحبت میکند. ماجرا از زمانی شروع میشود که بچه گربهای سر راهی توسط مرکز نگهداری کودکان بیسرپرست شهر سنت ریکاردو پیدا شده و بزرگ میشود. این بچهگربه در این مرکز با یک تخممرغ به نام هامتی الکساندر دامتی آشنا میشود و با یکدیگر پیمان برادری میبندند. از همان کودکی آن دو در جستجوی لوبیای سحرآمیز بودند و برای بدست آوردن آن دست به هر کاری از جمله سرقتهای کوچک و سر انجام بزهکاری میزدند. بارها به توسط فرمانده نگهبانان شهر دستگیر شدند ولی به علت کم سن و سال بودن آزاد میشدند. در طی حادثهای گربه جان مادر فرمانده را نجات میدهد و به عنوان قهرمان شهر از دست فرمانده مدال و از دست نامادریاش یک جفت چکمه چرمی جایزه میگیرد. از آن به بعد به عنوان گربه چکمهپوش شناخته میشود ولی سرنوشت هامتی چیز دیگری است. او بارها دستگیر و به زندان میرود. یک بار با پادرمیانی گربه چکمهپوش از زندان آزاد میشود ولی تخم مرغ طی دسیسهای از گربه برای اجرای نقشه سرقت از بانک سنت ریکاردو سوء استفاده میکند. بعد از آن است که گربه به عنوان متهم تحت تعقیب قرار میگیرد و تمام افتخارهای قبلی خود را ازدست میدهد. بعد از گذشت ۷ سال که معادل ۳۵ سال گربه ای است گربه به صورت مخفیانه به زادگاهش باز میگردد و …
خلاصه داستان: استان این فیلم بر اساس رویدادهای واقعی میباشد و دربارهی دزدی از بانک و گروگانگیری در شهر استکهلم است که به عنوان سندرم استکهلم نام گرفته است. در اوایل دههی هفتاد میلادی لارس نایتسروم که یک فرد سابقهدار است بعد از حمله به یک بانک در شهر استکهلم و گروگان گرفتن تعدادی از کارکنان بانک درخواست آزادی همکار قدیمیاش را که در زندان است میکند و…