خلاصه داستان: پویراز یک پلیس قدیمیه که سعی داره با بازی با زندگی سرپا بمونه . برای اون تنها چیزی که در زندگیش نمیتونه ازش بگذره تنها پسرشه . پسرش از طرف شوهرزنش از دستش درآمده . در حالیکه در تلاشه تا پسرشو پس بگیره ، رییسش پیشنهادی بهش ارایه میکنه . پیشنهاد اینه که در میان یک رییس مافیا و گروهش نفود کنه و اطلاعاتی رو به مرکز امنیت پلیس بیاره . در حالیکه این اتفاقات در حال رخ دادنه پویراز عاشق عایشه گول میشه . ولی متاسفانه عایشه گول دختر پدر مافیا بحری اوممان ( همون کسی که پویراز برای گرفتن اطلاعات رفته پیشش ) است .
خلاصه داستان: کوروکو يکي از بازيکنان تيم بسکتبالي به نام "The Generation of Miracles" هست. در حالي که که به نظر ميرسد هيچکس چيزي در مورد او نميداند، بازهم 5 بازيکن اصلي تيم معتقدند که او بهترين بازيکن است. کوروکو به تيم بسکتبال دبيرستان ملحق ميشود و همه را با جثه ي ريز و ظريفش متعجب مي کند. چه رازي در قدرت زياد او نهفته و چطور ميتواند به تيمش کمک کند؟ ...
خلاصه داستان: داستان سریال از سال 1967 میلادی با گم شدن دختر نوجوان یکی از وکلای خوش نام شهر لس آنجلس و آغاز تحقیقات گروهبان پلیسی به نام Sam Hodiak برای یافتن او آغاز می شود و از آنجا که کسی در آن دوران تمایلی به همکاری با او به عنوان پلیس ندارد مجبور به کمک گرفتن از مامور مخفی یاغی و سرکشی به نام Brian Shafe می گردد. تحقیقات مشترک آنها را سرانجام به مخفیگاه رهبر فرقه آنارشی گرایی می کشاند که زنان ساده لوح و آسیب پذیر را ترغیب به پذیرفتن فرقه او جهت استفاده از آنها برای رسیدن به اهداف هولناکش می کند...
خلاصه داستان: داستان کارآگاهی که یک پرونده مفقود شدن پسر بچه ای را بعد از 15 سال باز میکند و می خواهد درباره آن تحقیق کند. او فکر میکند دامداران محلی در رابطه با مفقودی پسر بچه اطلاعاتی دارند.
خلاصه داستان: کلانتر بار دیگر به جایی برمی گردد که برای او خاطراتی را زنده میکند که کل عمر خود را صرف فراموش کردن آن کرده. او باید با واقعیت اشتباهی که کرده بار دیگر رو برو شود و قدرتی پیدا کند تا به زندگی ادامه دهد
خلاصه داستان: یکی از عاملین سابق CIA توسط یک گروهک تروریستی ربوده می شود. زمانی که پسرش متوجه می شود هیچ نقشه ای برای نجات پدرش در کار نیست، خودش عملیاتی را برای آزاد سازی پدرش راه اندازی می کند.
خلاصه داستان: عدنان و هجران زوج خوشبختی هستند اما پس از اینکه پسرشان بر اثر یک اتفاق مرموز و ناگوار از دنیا میرود، از یکدیگر دور میشوند. حال هجران تلاش میکند با بررسی گذشته خود، علت مرگ پسرش را کشف کند اما…
خلاصه داستان: سنجاب ها بر این باورند که دیو قصد دارد از دوست دختر جدیدش در میامی خواستگاری کند - و آنها را رها کند. آنها سه روز فرصت دارند تا به او برسند و خود را نه تنها از دست دادن دیو، بلکه از به دست آوردن یک برادر ناتنی وحشتناک نجات دهند.