خلاصه داستان: هانیبال لکتر تنها هشت سال داشت که سربازان هیلتر با هجوم به اتحاد جماهیر شوروی و تبدیل منطقه بالیتک به خونین ترین جبهه جنگ جهانی دوم، خواب و خوراک را از او و خانواده اش گرفتند. والدینش کشته شده و تنها او و خواهرش میشا زنده می مانند. آنها به کلبه ای در دل جنگل فرا می کنند اما از شانس بد، سربازان متحدین به آنجا یورش برده و به طرزی وحشیانه و از فرط گرسنگی، میشا را می خورند. اکنون سالها از آن ماجرا گذشته ولی هانیبال به دنبال انتقامی خونین است …
خلاصه داستان: این داستان ادامه فیلم ” سکوت بره ها ” می باشد و در فلورانس ایتالیا پس از گذشتن یک دهه از حوادث سکوت بره ها آغاز می شود . هانیبال که یک بیمار روانی است توسط کلاریس استارلینگ که مامور FBI است در یک زندان با امنیت بسیار بالا ، ملاقات می شود . سپس اواز زندان می گریزد و به امریکا باز می گردد و می کوشد تا با استارلینگ تماس بگیرد و نقشه انتقام جویی از یکی از قربانیان قدیمی اش را اجرا کند …
خلاصه داستان: داستان فیلم مربوط به دکتر روانشناسی است که با استفاده از علم روانشناسی میتواند محیط اطراف خود و انسانهای آن را تحت تأثیر قرار دهد و خیلی راحت بر آنها مسلط شود. کم تر کسی میتوانست جلوی او طاقت بیاورد وی علی رغم کارهایش فردی آزادی خواه بود و میخواست مانند بقیه انسانها زندگی کند ولی پلیس مسئله را بسیار خطرناک دانسته بود و سعی میکرد وی را در زندانهای امنیتی نگهداری کند. وی به خون خواری نیز معروف شده و در مواردی به کندن پوست صورت، جویدن گردن و رگهای قربانی نیز دست میزد.
خلاصه داستان: داستان این فیلم ۲ سال قبل از حوادث فیلم سکوت برهها اتفاق میافتد. مأمور بازنشسته ی FBI، «ویل گراهام» (نورتن) فرا خوانده می شود تا قاتل بی رحمی معروف به «توث فیری» را پیدا کند. «توث فیری» به طور هم زمان تمامی اعضای خانواده ها را می کشد و چشم های قربانیانش را با تکه های شکسته ی آینه می پوشاند. اما «گراهام» برای انجام این مأموریت نیاز به کمک قاتل زنجیره ای سرشناس، دکتر «هانیبال لکتر» (هاپکینز) دارد…