خلاصه داستان: مشکلات بی پایان زندگی و خستگی باعث می شود تا یاسمین به شهر سان فرانسیسکو مسافرت کند تا به خواهرش که در آن شهر زندگی می کند ملحق شود اما …
خلاصه داستان: معمار پیتر ایبستسون برای طراحی یک ساختمان برای او توسط دوک برجها استخدام شده است. ایبتسون می فهمد که دوشس برج ، مری ، یار عزیزم در کودکی است. عشق آنها زنده می شود ، اما پیتر به دلیل قتل تصادفی به حبس ابد محکوم می شود. مریم در رؤیاها به سراغ او می آید و آنها می توانند عاشقانه خود را در دنیایی رویایی زندگی کنند.
خلاصه داستان: "مارک الیوت" خبرنگاری آمریکایی در هنگ کنگ است که از همسر خود جدا شده.در روزهای پایانی جنگ داخلی چین او با پزشکی زیبا که بیوه یک ژنرال است آشنا می شود.اما وقتی آنها عاشق یکدیگر می شوند دوستان و خانواده شان تصمیم می گیرند آنها از تصمیمشان منصرف کنند...
خلاصه داستان: "لینک جونز" قانون شکن سابقه دار به تگزاس سفر می کند تا به قطاری به "فورت ورت" برسد تا با پولی که به او سپرده شده است یک معلم مدرسه استخدام کند.در سکوی قطار،صحبتهای "سم بیزلی" با"لینک" شک کلانتر شهر را بر می انگیزد و ...
خلاصه داستان: انگلستان، اواخر قرن هجدهم. مرد ثروتمندی به نام آقای «دشوود» (تام ویلکنسون) که در آستانه مرگ قرار دارد، تمامی ملک و املاکش را به پسر ارشد خود، «جان» (جیمز فلیت)، که از همسر اولش است می دهد، اما در مقابل از او می خواهد که مراقب دخترانش، «الینور» (اما تامپسون)، «ماریان» (کیت وینسلت) و «مارگارت» نوجوان (امیل فرانسوا) که از همسر دوم او هستند، باشد و مخارج آنها را بطور کامل بپردازد. پس از مرگ پدر، جان که تحت سلطه همسرش «فانی» (هریت والتر) قرار دارد، از قولی که به پدر داده سر باز می زند و حال دختران دشوود به همراه مادرشان مجبورند که از عمارت اشرافی "پارک ساکس" که اکنون متعلق به جان است، بروند و به فکر جایی، البته محقرتر برای ادامه زندگی باشند.
خلاصه داستان: کارگران ساختمانی در جنگ جهانی دوم مشغول ساخت سایتهای نظامی بودند، اما کار بسیار خطرناک بوده و آنها به توانایی نیروی دریایی در محافظت از آنها شک داشتند. پس از چند حمله از طرف ژاپنیها، چیزی جدید به کار گرفته می شود و ...
خلاصه داستان: آلمان، سال 1918. »برونو استاکل« (پپارد) که تازه دوره ی خلبانی را تمام کرده، آرزوی دریافت نشان »ماکس آبی«- بالاترین نشان افتخار خلبانان جنگی را در سر می پروراند...