خلاصه داستان: سریال داستان شگفتانگیز یک کمیسر پلیس ایتالیایی "لئوناردو" که پس از مرگ، درباره پرونده قتل خودش تحقیق میکند و تلاش میکند تا همسرش را از خطر مرگ که در آینده در انتظارش است نجات دهد و ....
خلاصه داستان: میا نام یک دختر ۱۲ ساله می باشد که بعد از درگذشت پدر و مادرش در یک سانحه رانندگی به یک مدرسه شبانه روزی در فلورانس ایتالیا منتقل می شود. پدر میا یک نویسنده و سازنده بازی بود. او قبل از مرگش یک کتاب برای میا به امانت می گذارد. خواندن آن کتاب به میا اجازه می دهد که وارد دنیای جادویی شود
خلاصه داستان: نزدیک بندری به نام لوهار در کنار مردابی کشاورزی پیر که دارای اراضی بزرگی می باشد شکار مرغابی انجام می دهد. او که به قوانین احترام می گذارد ناگهان بر اثر موضوعی ساده ای درگیر یک ماجرای بزرگی می شود و ...
خلاصه داستان: یک مرد حرفه ای و دارای جنجال های جنسی ، یک شریک جاه طلب جوان دارد که همسر و زندگی خود را دوست دارد. هنگامی که او به زندان می رود ، شریک او دست به کار میشود و ...
خلاصه داستان: آنتونیو برخلاف میل خود از سوئیس به ایتالیا فرستاده می شود. سالها او در مناطق فقیرنشین پو در فقر زندگی می کند ، اما هرگز علاقه خود را به طراحی ترک نمی کند. داستان آنتونیو لیگابو ، تنهایی انقلابی در هنر مدرن و ...
خلاصه داستان: در سال 1900 یک کارگر کشتی در موتورخانه کودکی را پیدا میکند. او نام 1900 را برای کودک انتخاب کرده و تصمیم میگیرد او را بزرگ کند، اما بر اثر حادثه ای از دنیا میرود. 1900 استعداد خارق العادهای در موسیقی و نواختن پیانو دارد. بر اساس همین علاقه شغل سادهای در کشتی پیدا میکند. او هیچ علاقهای به ترک کشتی و ورود به دنیای خاکی ندارد، تا اینکه دختری زیبا را بین مسافران کشتی میبیند و…
خلاصه داستان: هانیبال لکتر تنها هشت سال داشت که سربازان هیلتر با هجوم به اتحاد جماهیر شوروی و تبدیل منطقه بالیتک به خونین ترین جبهه جنگ جهانی دوم، خواب و خوراک را از او و خانواده اش گرفتند. والدینش کشته شده و تنها او و خواهرش میشا زنده می مانند. آنها به کلبه ای در دل جنگل فرا می کنند اما از شانس بد، سربازان متحدین به آنجا یورش برده و به طرزی وحشیانه و از فرط گرسنگی، میشا را می خورند. اکنون سالها از آن ماجرا گذشته ولی هانیبال به دنبال انتقامی خونین است …