خلاصه داستان: "تونی" کلاهبردار سابق که تازه آزاد شده و حدس می زند بیماری تنفسی دارد "زو" که تونی از او حمایت می کند."سزار"متخصص باز گردن گاو صندوق.و"ماریو" که همگی هم در ظاهر مردان محترم و معقولند-طی غملیاتی پیچیده و دقیق.به یک جواهر فروشی در پاریس دستبرد می زنند.
خلاصه داستان: دو خواهرخوانده (در اصل دختر عمه/دختر دایی) یکی زیبا و دلفریب، اگنس (سوفیا لورن) و دیگری نازیبا و دستپاچه، چزیرا (والری) در موقعیت های گوناگون بخت خود را برای یافتن همسر می آزمایند. سرانجام اگنس به نتیجۀ مطلوب دست می یابد اما چزیرای ساده دل و زود باور نه تنها راه به جایی نمی برد بلکه توسط فردی عیاش و کلاش و به ظاهر دهری مسلک (ویتوریا دسیکا) که خود را شاعر و نویسنده رادیو جا می زند، بازیچه قرار می گیرد …