خلاصه داستان: استوارت لیتل با ماجرا های جدیدی باز گشته است! تعطیلات تابستان فرا رسیده اند و خانواده ی لیتل تعطیلات خود را در کابین زیبایی در حوالی دریاچه ی گارلند سپری می کنند. در همین حین در جنگل های اطراف موجودی پرسه می زند که ممکن است تعطیلات را خراب کند...
خلاصه داستان: دو سال از شروع زندگی استوارت در بین خانواده لیتل ها گذشته است. استوارت اکنون به مدرسه می رود و یک خواهر کوچکتر به اسم مارتا نیز دارد و با گربه خانه یعنی اسنوبال نیز روابط خوبی دارد.
خلاصه داستان: «خانم و آقای لیتل» تصمیم می گیرند به خاطر پسرشان، «جرج»، بچه ای را به فرزندی قبول کنند. آنان در پرورشگاه به موشی به نام «استوارت» بر می خورند که می تواند حرف بزند، راست راست راه برود، لباس تنش کند و تقریبا هر کاری که یک بچه ی آدم می کند، انجام دهد...