خلاصه داستان: داستان دربارهویجی کومار یک صنعتگر خوب و حرفه ای است که در بمبئی در خانه ای کاملی زندگی می کند. روزی به خانه برمی گردد و می یابد کیف پول وی به سرقت رفته است. برای او ناشناخته است ، کیف پول وی به یک دزد کوچک و وانت جیب به نام ویکرام ختم شده است که در حالت مستی ، کیف پول را به همراه پول موجود در آن ، به زن گدایی به نام اوشا رانی می دهد. ویجی نمی داند که این سرقت زندگی او را به سمت وارونه تبدیل می کند؛ او را مجدداً با مادر و برادر گمشده خود متحد کنید. و همچنین زندگی هر کس را که می داند در معرض خطر گانگستر قدرتمند Tejaa قرار داده است ، که هیچ سنگی را ننشسته برای نابود کردن ویجی و هر کسی که در راهش باشد ، نخواهد ماند