خلاصه داستان: در رومانیِ زیر سلطۀ نازیها کمیسر مولدوان (نیکلائسکو) و سردستۀ مزدوران گارد آهنین، باوجود جراحات زیاد، از مرگ جان بدر میبرند و بهبود مییابند. کشمکش آنان اینبار طرف سومی هم پیدا میکند؛ نیروهای دولتی ِ فرمانبر ژنرال آنتونسکو. جمهوریخواهان برای همسو کردن مولدوان در مبارزه با هر دو گروه فاشیست (گارد آهنین و نیروهای آنتونسکو) دستبکار میشوند، ولی مولدوان تنها برای آزادی میهن و البته انتقام با فاشیستها پیکار میکند؛ چراکه آنان ناجوانمردانه مادرش را کشتهاند و اکنون فرزند خردسالش را گروگان گرفتهاند تا او را به زانو در آورند…